مریم جونمریم جون، تا این لحظه: 19 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

مریم خانم

قایم باشک

امروز که با خاله ها تو مسیر خونه مادربزرگ بودیم تصمیم گرفتیم قایم باشکم بازی کنیم تپلی که رفت قایم شذد صحنه قشنگی رو دیدم و خواستم شماهم ببینید دخترکم فکر میکرد کسی اونو نمیبینه ولی نمیدونست که دیگه بزرگ شده و واسه خودش خانمی شده ...
29 شهريور 1391

استفاده از روزهای آخر تابستان

امروز (1391/6/28) با خاله فاطمه رفتیم خونه مامان ملی تا ببینیم از عروسی امیر  پسر دایی من چه خبرهایی هست طبق معمول خاله فرزانه هم به ما پیوست کلی خوش گذروندیم تا خاله منصوره ازسر کار برگشت  همگی باهم رفتیم به مادربزرگم سربزنیم  توراه تصویر جالبی از دختر گلم دیدم  خوشبختانه دوربین همراهم بود وشکارش کردم  دوربین رو  درآوردن همانا  نیم ساعت معطل شدن همانا چون فاصله بین خونه مامان ملی ومادربزرگم فوق العاده زیباست حیف بود ازین فضا به این قشنگی استفاده نکنم   ...
29 شهريور 1391

ماشین m.r been

امروز24شهریور سال نودویک  مریم خانم با ابجی و من راهی خونه ی خاله فاطمه شدیم که در راه با ماشین جالبی روبه رو شدیم به قول مریم جونم: اخ جون اخ جون ماشین m.r beenمامانی برم سوار شم؟منم که نمیتونستم سوارش کنم ولی تونستم براش عکسی بگیرم تا در اینده ببینتش و کلی خوشحال بشه اینم مریمگلی با ماشینm.r been ...
24 شهريور 1391

خرید خرید

سلام سلام  امروز19شهریور  ما فهمیدیم که نمایشگاه ارم  برپا شده و از اونجایی که مریم هر سال از  نمایشگاه خریدمیکنه  دفترچه یادداشتشو برداشت و لوازم مورد نیازشو نوشت و ماهم راهی شدیم به سمت خونه خاله فرزانه چون اونجا به پارک ارم نزدیک بود وخاله فری هم اماده بود تا بریم وقتی وارد نمایشگاه شدیم تپلی  دفترچه خودشو دراورد و شروع کرد به خرید و بعد از کلی خرید خانمی خسته شد بیچاره ابجی شکیلا تفلکی. بعدشم بابای مریمی اومد دنبالمون و به خونه  برگشتیم   ...
23 شهريور 1391

گل کاری

من و پدر مریم چند وقتیه که متوجه علاقه مریم به گل وگیاه ونگهداری آنها شدیم وهمون موقع بیکار ننشستیم ویک گلخونه کوچولو براش آماده کردیم البته ایده ونگهداری به عهده مریمه ما فقط کمکش میکنیم یه مقدار مونده تا بشه عکسهای گلخونه را برای یادگاری توی وبلاگ بذارم ولی به محض آماده شدن این کار رو میکنم عزیز دلم  ...
23 شهريور 1391

خونه خاله منصوره

جمعه دهم شهریور سال نود ویک با خاله فرزانه به خونه خاله منصوره دعوت شدیم خاله منصوره برامون کلی تدارک دیده بود ولی مریم جونم قاشق اول که خورد تمام  زحمات خواهر عزیزم رو به باد داد گفت :(تازگیها غذاهای خاله خیلی بدمزه شده بعد زهرا دختر عموی مریم خواست برای شکیلا نوشابه بریزه اشتباه ریخت تو بشقاب مریم  ، مریم هم نه گذاشت و نه برداشت گفت خدارو شکر ازدست این غذاه راحت شدم ) فقط خوبی قضیه به اینه که خاله منصوره مریم خیلی دوست داره  بعد از نهار هم هی گفت خاله لپ تاپ روشن کن میخوام چت کنم خاله منصوره ام گفت مریم جان همه off اند با کی میخوای چت کنی مریم جواب داد اون چت نمیگم که چت روم باران و میگم  ای کاش بودید قیافه خال...
15 شهريور 1391

تفاوت گذشته وآینده

دخمل گلم خیلی وقتها به این فکر میکنم که مثلاً بیست سال پیش  مردم چه ماشینی سوار میشدند یا قیمت اون چقدر بوده و یا. . .؟ تصمیم گرفتم توی این قسمت وبلاگ هر چیزی که به ذهنم میرسه رو برات بنویسم   تا در آینده قدرت مقایسه زمانها رو بطور حدودی داشته باشی وقتی این مطلب رو کامل کنم بهتر منظورم رو میفهمی ومتوجه میشی مامانی به تمام  لحظه های زندگی تو فکر میکنه     بیشترین ماشینی که در خیابانهای تهران دیده میشود : پراید (حدوداً ده میلیون تومان ) ماشین طبقات مرفه : ویتارا (بین 60 تا 80 میلیون تومان البته این یک مثال  است ) ماشین فوق پولدارها : Lamborghini (حدود 600 میلیو...
8 شهريور 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مریم خانم می باشد